خلاصه سریال آلیاس (Alias)

دختری به نام سیدنی که به ظاهر یک دانشجوی ضعیف دانشگاه می باشد، به خواستگاری دوست پسرش دنی که دانشجوی پزشکی همان دانشگاه است پاسخ مثبت می دهد اما بعد از این خواستگاری اتفاقات ناگواری برای وی روی می دهد.
او که اشتیاق دنی را برای برنامه ریزی زندگی آیندشان می بیند تصمیم میگیرد بزرگترین راز زندگی اش را برای دنی فاش کند، سیدنی از سال اول دانشگاه به دعوت از سی آی ای وارد یک شاخه مخفی این سازمان می شود و بعد از آموزش از آن تاریخ به بعد به عنوان مامور مخفی سی آی ای فعالیت می کند.
دنی بعد از شنیدن این ماجرا شوکه شده اما زمانی که سیدنی در ماموریت است از طریق تلفن موافقت خود را برای ازدواج با او بیان می کند که همین تلفن باعث مرگش می شود.

سیدنی که از ماموریت بازگشته است با جنازه دنی روبرو می شود و اینجاست که کینه سازمان سی آی ای را به دل گرفته و تقاضای خروج از آنجا را مطرح می کند اما متوجه می شود که خروج از این سازمان به منزله مرگش است.
پدر سیدنی که بدون اطلاع او خود عضو همین سازمان است وی را در هنگام تعقیب قاتلینش نجات می دهد و راز بزرگی را برای او فاش می کند.

در حقیقت SD6 که نام سازمانی است که سیدنی و پدرش در آن کار می کنند، نه تنها متعلق به سی آی ای نیست بلکه یک سازمان جاسوسی ضد امریکایی است و ماموران رتبه پایین آن مانند سیدنی از این مساله بی خبر هستند.

سیدنی با شنیدن این اطاعات تصمیم میگیرد که دوباره به این سازمان بازگردد و نقش یک جاسوس سی آی ای را در این سازمان ایفا کند... او پس از مدتی متوجه می شود که پدرش نیز مانند او جاسوس سی آی ای در سازمان SD6 است و تمام تلاشش را برای جلوگیری از قتل دنی نیز انجام داده است بنابراین سیدنی رابطه ضعیفش با پدرش را بازسازی می کند و به عنوان یک جاسوس مسیر خود را ادامه می دهد اما...